فهرست
– اهمیت تجربه های شخصی
– تجربه شخصی مهران، مهاجر کاری
– شرایط من در ایران
– تصمیم برای مهاجرت
– استرالیا یا کانادا؟
– انتخاب وکیل مهاجرت استرالیا
– گرفتن مدرک زبان
– آزمون PTE به جای آیلتس
– انتظار تا گرفتن جواب درخواست ویزا
– گرفتن ویزا و خرید بلیط و رزرو محل اقامت
– پیدا کردن خانه و کار
– کار متفرقه یا Casual
– پیدا کردن کار مهندسی
– تجربه شخصی مینا، دانشجو
– تجربه شخصی یاسمن، دانشجو
– تجربه شخصی رعنا، سرمایه گذار
– تجربه شخصی بهروز، سرمایه گذار
اهمیت تجربه های شخصی
بسیاری از کسانی که قصد مهاجرت به استرالیا را دارند، اطلاعاتی بسیار جسته و گریخته از این کشور دارند و در واقع انگیزه اصلی آنها برای تمایل به گرفتن اقامت استرالیا، صرفا داشتن شرایط زندگی بهتر در مقایسه با ایران است.
برای فراهم کردن امکان مقایسه بهتر برای افرادی که قصد مهاجرت به این کشور را دارند، تجربه شخصی چند نفر از کسانی که با ویزاهای کاری یا دانشجویی وارد استرالیا شده اند در زیر تشریح شده است.
بازگشت به فهرست
تجربه شخصی مهران، مهاجر کاری
آنچه در ادامه میخوانید، تجربه شخصی مهران، مهندس عمران، در پروسه مهاجرت به کشور استرالیا است.
مهران، متولد سال ۱۳۶۶، در سال ۲۰۱۶ به عنوان مهندس با مدرک لیسانس عمران از دانشگاه آزاد تهران مرکز و با ۴ سال سابقه کار از طریق مهاجرت کاری با ویزای دائم وارد استرالیا شد. مراحل مختلف مهاجرت مهران از گرفتن تصمیم برای مهاجرت به استرالیا تا اوضاع و احوال وی تا به امروز در این نوشته از زبان وی شرح داده شده است:
بازگشت به فهرست
شرایط من در ایران
حدود سال ۱۳۹۳ بود و مدت زیادی بود که ذهنم مشغول همه چیز بود. از دید دوستان و اطرافیان، آدمی موفق بودم ولی احساس رضایتی از زندگی خودم نداشتم. پدر و مادرم هر دو کارمند بازنشسته هستند و به من به عنوان فرزندشان افتخار میکردند.
همیشه آرزو داشتند من لقب مهندس داشته باشم و من هم فکر میکردم وقتی به این مرحله از زندگی برسم، احساس خوشبختی خواهم کرد. تلاش زیادی برای رسیدن به هدفم کردم و خیلی خوش شانس بودم که بلافاصله پس از فراغت از دانشگاه آزاد تهران مرکز به عنوان مهندس عمران، از طریق یکی از آشنایان مشغول به کار در شرکت مهندسین مشاور شدم.
اول کار خیلی خوشحال بودم. به نسبت سنم (۲۳ سالگی) از حقوقم راضی بودم و دوست داشتم روزی شرکت خودم را تاسیس کنم. بسیار امیدوار بودم که موفقیت برای من خواهد بود.
چندی گذشت. با وجود پیشرفتهای علمی و کاری و اثبات قابلیتهای فردی، انتظاراتم از محیط کار برآورده نمیشد. اولین مشکلم حقوقم بود که اطمینان داشتم هیچ وقت به من احساس امنیت مالی نخواهد داد.
هر وقت به ازدواج فکر میکردم به این نتیجه میرسیدم که با شرایط مالی من، حتی به عنوان مهندس با حقوق نسبتا خوب، خبری از رفاه مالی در زندگی نخواهد بود.
نکته دوم که من را آزرده خاطر میکرد، فضایی بود که در محیط کار من وجود داشت. روابط افراد این احساس را به من میداد که شایستگیهای فردی نقش زیادی در پیشرفت من درمحیط کاری ندارند. این احساس به شدت انگیزه تلاش و پیشرفت در کار را از من میگرفت.
بازگشت به فهرست
تصمیم برای مهاجرت
از بچگی فامیلهای دور و نزدیکی داشتم که از ایران مهاجرت کرده بودند و در آمریکا و کانادا زندگی میکردند. با توجه به شرایطم در ایران و تمایل بسیاری از هم دوره ای های دانشگاهی برای اقدام برای مهاجرت، هر از چندگاهی فکر مهاجرت از ایران به سرم میزد.
هر موقع فکر مهاجرت به ذهنم می آمد یاد بستگانم می افتادم که در خارج از کشور زندگی میکردند و به این نتیجه میرسیدم که واقعا اگر زندگی در خارج از کشور برای آنها بهتر از ایران نبود، در آنجا ساکن نمیشدند و میتوانستند به ایران برگردند.
علاوه بر این ،در جریان مهاجرت بسیاری از دوستان و هم دوره های دوران دانشگاه خودم از ایران بودم و برایم جالب بود که اکثر قریب به اتفاق آنها، پس از ترک ایران، در صورت داشتن شرایط کاری مناسبتر از وطن، به ایران برنگشتند و در آنجا ماندگار شدند.
تا اونجایی که برام امکان داشت سعی کردم ازشون خبر بگیرم و از شرایطشون در اونجا بپرسم. چیزی که به طور کلی دستگیرم شد این بود که به غیر از مسایل و مشکلاتی که به هر حال در خارج از کشور وجود داره مثل دوره از خانواده و تنهایی، به طور کلی از شرایط زندگیشون راضی بودند.
اگر هم میگفتند که راضی نیستند پیش خودم میگفتم پس چرا به ایران بر نمیگردند. با این تفاسیر، مقوله مهاجرت برای من هر روز جذابتر میشد.
بازگشت به فهرست
استرالیا یا کانادا؟
تصمیمم را برای مهاجرت تقریبا گرفته بودم و شروع به تحقیق درباره کشور مناسب برای مهاجرت کردم. یاد گرفتن زبانی به غیر از انگلیسی برایم سخت بود و به همین دلیل از همان اول فقط به کشورهای انگلیسی زبان فکر میکردم.
آمریکا هم خیلی برای من جذاب نبود چون فکر میکردم گرفتن اقامت در این کشور دغدغه خیلی زیادی داشت. با این شرایط، انتخاب اصلی من بین دو کشور کانادا و استرالیا بود که اکثر دوستانم هم در این دو کشور سکونت داشتند.
با موسسه های مهاجرتی تماس گرفتم و به این نتیجه رسیدم که پروسه مهاجرت به استرالیا برای من به مراتب ساده تر و بی دغدغه تر از کشور کانادا خواهد بود.
جدا از این مساله، یک سری جستجو هم در اینترنت و سایتهای کاریابی انجام دادم و به نظرم اومد که اوضاع اقتصاد و موقعیتهای شغلی استرالیا بهتر از کاناداست و صد در صد برای من هم اولین و مهمترین نکته این بود که بتونم در اسرع وقت بعد از ورود به کشور مقصد مشغول به کار بشم.
بازگشت به فهرست
انتخاب وکیل مهاجرت استرالیا
حرفهای ضد و نقیضی از دوستانم در مورد استفاده کردن یا نکردن از وکیل برای مهاجرت به استرالیا میشنیدم و نمیتوانستم در مورد اینکه پروسه مهاجرت را خودم انجام بدهم و یا اینکه از موسسات مهاجرتی کمک بگیرم تصمیم بگیرم.
بعد از کمی تحقیق و استفاده از توصیه دوستان، با سازمان مارا که زیرمجموعه اداره مهاجرت استرالیاست آشنا شدم و تصمیم گرفتم کارم را به یکی از موسسه های مورد تایید مارا بسپرم.
پروسه مهاجرت به استرالیا برای یکی از دوستانم توسط یکی از همین موسسات انجام شده بود و اون هم از کارشون راضی بود.
پرداخت حق الزحمه موسسه برای من آسان نبود ولی فکر کردم انجام دادن کارم با موسسه ای با سابقه کار خوب میتونه ریسک شکست کارم رو پایین بیاره.
بالاخره قرارداد رو با موسسه بستم و قرار شد موسسه مهاجرتی کار من رو شروع کنه و به من ۳ ماه وقت دادند تا مدرک زبان رو بهشون بدم.
بازگشت به فهرست
گرفتن مدرک زبان
میدونستم بزرگترین چالش من در پروسه مهاجرت به استرالیا، گرفتن مدرک آیلتس با نمره ۷ در هر مهارت بود.
از دوران دبستان به کلاسهای آمادگی زبان انگلیسی میرفتم و هیچ وقت در مدرسه و حتی کنکور، مشکلی از جهت زبان انگلیسی نداشتم . ولی شنیده بودم که گرفتن نمره قابل قبول در امتحان آیلتس بدون گذراندن دوره های آیلتس و یاد گرفتن فنون امتحان، بسیار دشوار و حتی غیر ممکن خواهد بود.
فکر میکردم توانایی گرفتن نمره کلی ۷ رو داشتم ولی از این جهت که بتونم در تمام مهارتها نمره بالای ۷ بیارم اطمینان نداشتم.
به هر حال باز هم به توصیه یکی از دوستان، کار یادگیری مهارتهای آیلتس رو با یکی از موسسه های آموزش زبان شروع کردم. کار کردن تمام وقت همزمان با اختصاص وقت کافی برای یادگیری آیلتس کار آسونی نبود ولی دوره ۶ ماهه مهارتهای آیلتس رو با موفقیت گذروندم و در امتحانهای آزمایشی آیلتس (ماک) که توسط خود موسسه برگزار میشد اکثرا میتونستم نمره آیلتس ۷ در همه مهارتها رو بگیرم.
به توصیه موسسه برای آزمون آیلتس ثبت نام کردم و تونستم یک ماهه در آزمون شرکت کنم. بعد از دو هفته نتیجه امتحان رو گرفتم و همون چیزی که فکر میکردم اتفاق افتاد. نمره کل آیلتس و تمامی مهارتها به غیر از مهارت نوشتاری بالای ۷ بود.
روحیه ام رو از دست ندادم و دو بار دیگه هم امتحان دادم ولی باز هم برای مهارت نوشتاری به مشکل خوردم. می دونستم موفقیت من در پروسه مهاجرت به استرالیا به گرفتن نمره ۷ برای تمام مهارتهای آیلتس بستگی داره و بالطبع نگران هم بودم.
بازگشت به فهرست
آزمون PTE به جای آیلتس
از طریق یکی از همکلاسیهای دوره زبان آیلتس که اتفاقا اون هم درگیر گرفتن نمره آیلتس ۷ در همه مهارتها بود، با امتحان پی تی ای آشنا شدم.
کسی رو به طور مستقیم نمیشناختم که در امتحان پی تی ای شرکت کرده باشه ولی از خیلیها شنیده بودم که چون تمامی مهارتهای امتحان توسط کامپیوتر صحیح میشن، نظر شخصی تصحیح کننده ها کمتر اعمال میشه و آدم دیگه نباید نگران خیلی از بی عدالتی هایی باشه که ممکنه در پروسه امتحانهای دیگه مثل آیلتس پیش بیاد.
تصمیم گرفتم این راه رو امتحان کنم و بعد از کلی جستجو و تحقیق، یک استاد پی تی ای رو که در ملبورن هم بود و از طریق اسکایپ تدریس میکرد پیدا کردم.
قرار شد ۱۰ جلسه آموزشی برای من برگزار کنه و فکر میکنم ۱۰ جلسه هم کافی بود چون بیشتر نیاز به یادگیری فنون امتحان داشتم و خیلی از پیش زمینه های دیگه رو با توجه به درس خوندن برای آیلتس داشتم.
بعد از اتمام ۱۰ جلسه، برای یک امتحان پی تی ای در استانبول ثبت نام کردم و در امتحانش شرکت کردم. خودم از امتحانم راضی نبودم و احتمال میدادم که ممکنه نتونم نتیجه رو بیارم ولی مزیت بزرگ پی تی ای این هست که در عرض ۲ روز نتیجه امتحان رو میده.
متاسفانه نتیجه هم برای من مثبت نبود . چون هنوز در استانبول بودم تصمیم گرفتم برای یک امتحان دیگه در فاصله چند روز بعد از اون ثبت نام کنم. امتحان رو دادم و نتیجه رو گرفتم. بالاخره پی تی ای ۶۵ (که معادل آیلتس ۷ هست) رو آوردم !
انتظار تا گرفتن جواب درخواست ویزا
نتیجه نمره زبان رو برای موسسه مهاجرتی فرستادم و اونطور که متوجه شدم، حدود ۶ تا ۹ ماه دیگه احتمالا ویزام میومد.
در طول این مدت سعی کردم مهارت گفتاری زبانم رو بهتر کنم و شروع به یادگیری یک سری برنامه های تخصصی رشته خودم کردم که فکر کردم احتمالا در اونجا پرطرفدار هستند.
به سایتهای کاریابی میرفتم و سعی میکردم بفهمم چه چیزهایی از یک مهندس عمران میخوان و سعی کردم در طول این مدت رزومه خودم رو به روز کنم و تا اونجایی که میتونم شانس کار گرفتن خودم در اسرع وقت رو بالا ببرم. میدونستم که پیدا کردن کار تخصصی در اونجا بسیار رقابتی خواهد بود و افرادی رو میشناختم که با وجود رزومه خیلی خوب شغلی، ماهها طول کشید تا تونستند کار پیدا کنند.
بازگشت به فهرست
گرفتن ویزا و خرید بلیط و رزرو محل اقامت در استرالیا
بعد از ۸ ماه ویزام رو گرفتم و ۹ ماه فرصت داشتم وارد استرالیا بشم.
در عین اینکه خیلی خوشحال بودم، استرس هم داشتم چون واقعا نمیدونستم تجربه زندگی کردن در کشوری غیر از ایران چطور خواهد بود. شروع به تحقیق در مورد گرفتن بلیط کردم و پس از مقایسه قیمت بین چند شرکت هواپیمایی، از شرکت هواپیمایی قطر برای ملبورن بلیط گرفتم.
مشغول پیدا کردن جای زندگی هم بودم و اینطور که متوجه شدم، در استرالیا معمول هست که به خاطر هزینه های بالا، چند نفر یک خونه چند خوابه رو اجاره میکنند و هر کدوم یک اتاق رو برمیدارند و هزینه اجاره خانه رو هم تقسیم میکنند.
آدرس سایتهای مخصوص اجاره خانه رو از طریق اینترنت پیدا کردم ولی متاسفانه چون در استرالیا نبودم و امکان بازدید خانه رو نداشتم نتونستم از طریق سایت، خانه ای پیدا کنم. تصمیم گرفتم که یک هتل ارزان قیمت رو برای چند روز اول اقامت در استرالیا پیدا کنم و بعد از اون، در همون استرالیا دنبال جا بگردم و خونه پیدا کنم.
بالاخره در بهمن ۱۳۹۶ به استرالیا پرواز کردم و بعد از ۱۵ ساعت پرواز و ۷ ساعت ترانزیت در قطر، به ملبورن رسیدم.
هوا به شدت گرم بود و از شانس بد من، مثل اینکه همون روزی که من به ملبورن رسیدم، گرمترین روز در اون سال بود و دما به حدود ۴۵ درجه رسیده بود. به غیر از گرمی هوا، خود ملبورن با تهران واقعا فرق داشت و به عنوان کسی که از جهان سوم به این شهر اومده واقعا همه چیز برام تازه بود.
به نظرم ملبورن به طور خارق العاده ای زیبا بود و نظم عجیبی هم در همه جای شهر و مخصوصا در رانندگی مردم میدیدم. تاکسی بعد از تقریبا نیم ساعت به متلی که رزرو کرده بودم رسید و من هم وسایلم رو در اتاقم گذاشتم و از اول از همه از شدت خستگی یک خواب حسابی کردم.
بعد از چند ساعت هم بیدار شدم و رفتم حسابی در شهر چرخیدم و کلی از حال و هوای کشور جدیدم لذت بردم!
بازگشت به فهرست
پیدا کردن خانه و کار پس از ورود به استرالیا
یکی دو روز بعد از رسیدنم شروع به جستجو برای پیدا کردن خونه کردم. از طریق سایتی به نام گامتری که سایت اصلی نیازمندیهای استرالیاست چند خونه رو بازدید یا به قول خودشون اینسپکت کردم و یک آپارتمان که حدود ۱۰ دقیقه با قطار با مرکز شهر فاصله داشت رو انتخاب کردم.
همخونم یک خانم استرالیایی بود که حسابدار یک شرکت حمل و نقل بود. خانم منظمی به نظر میرسید و چون در طول هفته ساعات طولانی کار میکرد بیشتر آخر هفته همدیگه رو میدیدیم.
بعد از اینکه خیالم از بابت پیدا کردن محل زندگی راحت شد، شروع به جستجو برای کار تخصصی رشته خودم کردم. خیلی دوست داشتم که ابتدا به ساکن در رشته تخصصی خودم کار کنم و مثل خیلی از مهاجرهای دیگر در استرالیا، دنبال کارهای متفرقه نروم.
حدود ۱ ماه از طریق سایت سیک که سایت اصلی کاریابی استرالیا هست دنبال کار گشتم و برای بیشتر از ۱۰۰ کار رزومه فرستادم. متاسفانه به جز یکی دو تا مصاحبه تلفنی کوتاه، موفقیت دیگه ای نصیبم نشد.
با توجه به بالا بودن مخارج و اینکه پولی که از ایران به عنوان پس انداز با خودم آورده بود محدود بود، تصمیم گرفتم تا پیدا کردن کار تخصصی، دنبال کار متفرقه هم برم و بتونم هم درآمدی کسب کنم و هم زبانم رو قویتر کنم.
بازگشت به فهرست
پیدا کردن کار متفرقه یا Casual در استرالیا
علیرغم اینکه فکر میکردم پیدا کردن کار غیر مرتبط باید آسون باشه، حدودا ۳ هفته طول کشید تا یک کار فروشندگی در یک سوپرمارکت به نام گالاکسی پیدا کردم.
در این ۳ هفته علاوه بر اینکه در سایتهای کاریابی دنبال کار میگشتم، خودم هم حضوری به فروشگاهها و رستورانها میرفتم و رزومه ام رو میدادم و آخر سر هم به واسطه همین کارم، کار پیدا کردم.
حقوقم با اینکه مربوط به کاری غیر مرتبط بود، با حقوقی که در ایران به عنوان یک مهندس دریافت میکردم قابل مقایسه نبود. البته مخارج هم در استرالیا به مراتب بالاتر از ایران هستند ولی باز هم فکر میکنم کیفیت زندگی در کل حتی با یک شغل ساده در استرالیا بالاتر از شغل تخصصیم در ایران بود.
خلاصه شروع به کار کردن در سوپر مارکت کردم و حدود ۲۰ ساعت در هفته شیفت میگرفتم. از مقدار کار کردنم راضی بودم چون هم پولی که در میاوردم برای گذران زندگیم کافی بود و هم اینکه همچنان وقت داشتم برای کار تخصصی خودم اقدام کنم و رزومه بفرستم.
حدود ۴ ماه در سوپرمارکت کار کردم و فکر میکنم خیلی برام سودمند بود چون مهارت انگلیسی محاوره ای من رو خیلی بهتر کرد.
پیدا کردن کار مهندسی
بعد از ۵ ماه جستجو، بالاخره یک شرکت مهندسین مشاور بعد از سه وقت مصاحبه (یک مصاحبه تلفنی و دو مصاحبه حضوری) به من چراغ سبز نشون داد و قرار شد برای ۳ ماه به صورت امتحانی شروع به کار کنم.
البته داشتن این دوره امتحانی در استرالیا برای شروع به کار مرسوم هست و معمولا هم اگر مشکل خاصی در این دوره پیش نیاد، استخدام رسمی انجام میشه. خدا رو شکر از من هم راضی بودند و بعد از ۳ ماه به طور رسمی استخدام شدم.
حقوقم رو هم ۰۰۰ ۷۰ دلار در سال در نظر گرفتند که البته برای مهندسین عمران در استرالیا حقوق نسبتا کمی هست ولی برای شروع کار واقعا راضی بودم.
تا به امروز که این نوشته رو مینویسم (آگوست ۲۰۱۷) در این شرکت مشغول به کار هستم و از تصمیم خودم برای مهاجرت به استرالیا راضی هستم.
خیلی اوقات احساس تنهایی میکنم ولی به غیر از اون، از کیفیت زندگیم در اینجا رضایت کامل دارم. طبق برنامه ریزی هایی که کردم میتونم در عرض چند سال آینده یک خونه به صورت قسطی خریداری کنم و از حیث مالی خیالم از آینده راحت هست.
البته خیلی از دوستانم که با همسرشون به استرالیا مهاجرت کردند احساس تنهایی من رو نداشتد به خاطر همین شاید بشه گفت مهاجرت به همراه خانواده اون مشکل رو هم حل میکنه.
به طور خلاصه و برای جمع بندی، از کیفیت زندگیم در استرالیا راضی هستم و اگر زمان به عقب برمیگشت، باز هم تصمیمم برای مهاجرت به استرالیا مثبت بود.
البته خیلی از افراد رو هم میشناسم که اینجا هستند و دائما دارن از دوری وطن مینالند ولی نمیدونم با این وجود اگر واقعا انقدر ناراضی هستند، چرا به ایران برنمیگردند؟!
لازم میدونم که از جناب امیرشاهی هم برای تمام راهنمائی هاشون تشکر کنم. بدون کمک ایشون و همکاران متعهدشون, زندگی من با الان خیلی فرق داشت.
بازگشت به فهرست
تجربه شخصی مینا، دانشجو
حدودا ۱۷ ساله بودم که مشکلات زندگی و تحصیل در ایران ، برایم پررنگتر شده بود. نداشتن حق انتخاب درمورد خیلی از مسائل به عنوان یک دختر جوان، برای من که در خانواده، همیشه حق رای داشتم قابل هضم نبود. پدر و مادرم هر دو شاغل بودند و از پس هزینه های من و خواهر و برادرم نه به آسانی اما بر می آمدند…
تجربه شخصی یاسمن، دانشجو
انتظارم از تحصيل در استراليا شبيه فيلمهايی كه در مورد كالج هاي آمريكايی میسازند بود. به آخرين نكته ای كه توجه میکردم، بخش آکادمیک اين تجربه بود و تصورم از دانشگاه به کمپ های مختلف و فستيوال های تابستانی خلاصه می شد. همه ترسم هم از مسخره شدن توسط دانشجوهای به اصطلاح بومي یا همون Local بود…
تجربه شخصی رعنا – سرمایه گذار
هیچ وقت فکر نمی کردم روزی بخوام ایران رو ترک کنم، اون هم به مقصدی به دوری استرالیا. اما خب بعد از شکست زندگی مشترکم، در سن ۴۲ سالگی ناگهان تمام وابستگی هایم به ایران برایم کمرنگ شد و فکر مهاجرت در ذهنم قوت گرفت. در ایران داروخانه داشتم و رشته خودم هم داروسازی بود. می تونستم از طریق مهاجرت کاری اقدام کنم اما ترجیح دادم از طریق سرمایه گذاری کارم رو شروع کنم…
تجربه شخصی بهروز، سرمایه گذار
بعد از پرس و جوی بسیار و کسب اطلاعات فهمیدیم چون پسرمون زیر سن قانونی هست باید با یه خانواده استرالیایی زندگی کنه، که خب همسر من طاقتش رو نداشت. تصمیم بر این شد که ما هم همراه پسرمون اقدام رو شروع بکنیم…